معنی تواضح و فروتنی

حل جدول

تواضح و فروتنی

شکسته نفسی


فروتنی

تواضع

خضوع

کرنش

خشوع


شرمساری و فروتنی

شرم و حیا


فروتنی و تواضع

کرنش

شکسته نفسی

لغت نامه دهخدا

فروتنی

فروتنی. [ف ُ ت َ] (حامص مرکب) افتادگی. خضوع. تواضع. مقابل برتنی و کبر و عجب. نرم گردنی. خفض جناح. (یادداشت بخط مؤلف):
فخرش بفضل و اصل بزرگ وفروتنی است
وین هر سه چیز نیست برون از شمار او.
فرخی.

فرهنگ عمید

فروتنی

افتادگی، تواضع،

مترادف و متضاد زبان فارسی

فروتنی

افتادگی، تواضع، خاکساری، خشوع، خضوع،
(متضاد) استکبار، برتنی، غرور

فارسی به عربی

فروتنی

اذلال، تواضع

فارسی به آلمانی

فروتنی

Demut (f)

واژه پیشنهادی

فروتنی

بوس

افتادگی

معادل ابجد

تواضح و فروتنی

1967

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری